خدا شناسی
آنگاه كه جان و جهان در سكوت نيستي و پوچي خزيده بود طنين نخستيني كه در فضاهاي عدم كاينات پيچيده سايش قلم بود بر لوح آفرينش خداوندي.
و دستان نقاش خالقي كه پهنة هزار نقش خلقت را به تصوير مي كشيد، اول آفريده را قلمي تراشيد كه بر آنچه مي سراييد و مي نوشت، سوگند گفته بود كه:«نْ وَالْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُون»
آنگاه كه سنگ هاي حراء، متبرك به گامهاي هاشمي مردي شد كه به خلوت نبوت كردگار مي شتافت، نوايي از افلاك، آسمان تيره از جهل خاك را شكافت ... و پيامبري در آغوش وحي به خواندن و آموختن تلكم كرد كه: «اِقْرَأَ بِاْسْمِ رَبِكَّ الَّذِي خَلَقَ»
و رشحة قدس احديت، اعجاز آخرين دين را به صفحه صحفه كتابي نگاشت تا مسلمين آيينش بدانند كه تعبد و تسليم در تعلم است...
توبه و جايگاه بلند آن در عرفان(۱)
يكىاز مباحث مهم درعرفان عملى و مقاماتالعارفين توبه است. توبه گرچه در نظر مفسران، علماى علماخلاق، متكلمان و محدثان از جايگاهى بلند و ارزشى والا برخوردار است اما عارفان و صوفيان توجهاى خاص و عنايتى ويژه به آن مبذول داشتهاند. سيرى اجمالى در آثار مشايخ بزرگ به وضوح نشانگر اين معنى است. از آثار ارزشمند آنان چنين بدست مىآيد كه تقريبا همه اينها توبه را از مهمترين مقامهاى سالك راه حق مىدانستهاند. بعنوان نمونه در آثار مختلف پير هرات از كشف الاسرار گرفته، منازل السائرين و صد ميدان و... اين مطلب با اهميتخاصى طرح شده است. (۱) محيىالدين عربى، چهره برجسته عرفان اسلامى باب مفصلى را در دايرةالمعارف بزرگ خود(الفتوحات المكيه) (۲) به اين امر اختصاص داده است.
نجمالدين رازى در «مرصادالعباد» (۳) دو مبحثبسيار مهم در اين مورد دارد. مولوى افزون بر طرح مسئله توبه در «مثنوى معنوى» به مناسبتهاى مختلفى، توبه نصوح را بطور جالب، جامع و مشروح بيان فرموده است. (۴) بلبل گلستان شعر و عرفان، حافظ شيرازى در حد قابل توجهى مسئله را مدنظر داشته و در سى و دو بيت از ديوان خود به بيان توبه پرداخته است، (۵) ابن فارض شبسترى، و نسفى هر كدام بنوبه خود بر اهميت اين موضوع اصرار ورزيدهاند. ما بعنوان نمونه سخنى از خواجه عبدالله انصارى را در ارزش والاى توبه نقل مىكنيم: «...توبه نشان راه است، و سالار بار، و كليد گنج، و شفيع وصال، و ميانجى بزرگ و شرط قبول و سر همه شادى.» (۶)
از نشانههاى اهميت توبه، تاريخ ديرينه آن است; زندگى آدم ابوالبشر (۷) در اين ناسوت خاكى با آن آغاز مىشود، پيام آوران بزرگى همانند ابراهيم، اسماعيل، (۸) يونس، (۹) موسى (۱۰) و پيامبر بزرگ اسلام - صلىالله عليه وآله - هموار در حال توبه و در طلب توبه الهى بودهاند. (۱۱) اميرالمومنين علىابن ابى طالب - عليهالسلام - كه همه صوفيان و عارفان بوجودش افتخار مىكنند و وى را مرشد مرشدان و... مىدانند - و فرزندان معصومش - بويژه امام زينالعابدين - عليهالسلام - رهنمودهايشان و خصوصا نيايشهايشان مملو از توبه و استغفار است و سلوك معنوى بسيارى از ستارههاى درخشان آسمان عشق و عرفان مانند رابعه عدويه، (۱۲) ابراهيمبن ادهم (۱۳) و فضيل عياض (۱۴) و... با توبه آغاز مىگردد و بسيارى از عارفان بزرگ آن را نخستين گام سالك در راه سازندگى مىدانند.
از ديدگاه قرآن هم كه بىگمان از مهمترين منابع عرفان است، دهها آيه به اين امر خطير اختصاص داده شده است، واژه «توبه» و مشتقاتش نود و دو بار و «استغفار» و مشتقاتش چهل و پنج مرتبه در كتاب خداى عزوجل استعمال شده است. افزون بر اينكه در آيات متعدد و مختلف ديگر هم بدون ذكرى از اين واژهها اين مسئله مطرح شده است. مفسران كتاب خدا نيز با عنايتى خاص به شرح و بسط و تفصيل معناى اين واژه كوتاه اما پر محتوا پرداختهاند; تاملى اندك در تفاسير شيعه و سنى بويژه تفاسير عرفانى به روشنى اين واقعيت را نشان مىدهد بعنوان نمونه پير هرات در تفسير ارزشمند خود ذيل اكثر آيات توبه و استغفار، در ابعاد گوناگون توبه سخن رانده است و آهنگ كلام وى نشانگر اين است كه گاه آنقدر تحت تاثير نورانيت قرآن قرار گرفته كه عنان اختيار از كف داده و مطالب والا و گرانقدرى كه سرشار از سوز، شيفتگى و عشق است، براى ما بيادگار گذاشته است. علامه طباطبايى نيز افزون بر تفسير اين آيات بحث مفصلى در ذيل آيات ۱۷ و ۱۸ سوره توبه طرح فرموده است. (۱۵)
اخبار و روايات بسيار زيادى نيز در اين باره وارد شده است كه بىگمان مورد استفاده و استشهاد عرفا در اين مبحثبوده است; مرحوم مجلسى مجموعهاى از اين روايت را در «بحارالانوار» گرد آورده است. (۱۶)
خواجه نصير طوسى - رضوانالله تعالى عليه - در تجريد نيز بابى را بعنوان توبه گشوده است و شارحان كتاب وى هم مطلب را مورد شرح و تفصيل قرار دادهاند (۱۷) از مجموع اينهانتيجه مىگيريم كه:
توبه در عرفان، اخلاق، (۱۸) قرآن، حديث و كلام از جايگاه والا و ارزش گرانقدرى برخوردار است.
به هرحال،توبه يكى از مقامات العارفين است، قبل از شروع بحث، به توضيح معناى مقام و سلوك مىپردازيم.
معناى سلوك و مقام
هدف عارف وصول به حق و رسيدن به محبوب است واين مهم جز از راه سلوك و طى مقامات بس دشوارى ميسرنمىگردد، و توبه يكى از اين منازل و مقامها است. از اينرو از باب مقدمه اشارهاى به معناى سلوك و مقام نموده و در اين مورد به نقل كلام تنى چند از عارفان بزرگ بسنده مىنماييم.
شيخ محمود شبسترى در توضيح معناى سلوك و مقام چنين مىفرمايد: «سلوك سالك سفرى معنوى است و در اين سفر مراحلى قطع مىكند و از منازلى مىگذرد در هر مرحله مقامى است كه سالك به آن در مىآيد و پس از اينكه در يك مقام به كمال رسيد به مقام برتر مىرود، مقام مرتبهاى از مراتب سلوك است كه به سعى و كوشش و اراده و اختيار سالك بدست مىآيد. روانباشد از مقام خود اندر گذرد بىآنكه حق آن مقام بگذارد. در جريان آمدن به اين مقامات وگذار از آنها آيينه دل سالك صفا مىپذيرد و از جهان معنوى به او فيضها مىرسد... سالك در قدم اول به توبه متصف مىگردد.» (۱۹)
و عزالدين كاشانى در«مصباحالهداية» مىفرمايد:«مقامات در اصطلاح صوفيان اقامتبنده است در عبادت از آغاز سلوك به درجهاى كه به آن توسل كرده است و شرط سالك آنست كه از مقامى به مقام ديگر ترقى كند. و در تعريف آن آوردهاند مراد از مقام مرتبهاى است از مراتب سلوك كه در تحت قدم سالك آيد و محل استقامت او گردد و زوال نپذيرد.» (۲۰)
تعداد و ترتيب مقامات
در تعداد منازل و مقامات و ترتيب و نظم آنها عبارات عارفان مختلف است. بعنوان مثال: ابونصر سراج (متوفى ۳۷۸) مراحل سلوك را هفت مقام مىداند كه به ترتيب عبارتند از: توبه و... ابومحمد الكلاباذى (م ۳۸۰) در كتاب «التعرف لمذهب اهل التصوف» از باب ۳۵ تا ۶۱ تاليف خود به ذكر پارهاى (۲۱) از مقامات پرداخته و از توبه آغاز و به توحيد ختم كرده است. (۲۲)
عزالدين كاشانى (م ۷۳۵) در مصباح الهدايه مقامات را ده مرحله دانسته است و از مقام توبه آغاز و به رضا ختم كرده است. به روايت هجويرى در كشفالمحجوب اول كسى كه اندر ترتيب مقامات و بسط احوال خوض كرد «ابوالحسن سرى بن المفلس السقطى» استاد و دايى جنيد بغدادى (۲۳) بود مىگويد هر كدام از انبيا مقامى دارند پس مقام آدم توبه بود. (۲۴) و حاصل سخن آنكه: سخن بزرگان عرفان و تصوف در تعداد منازل و مقامات مختلف است ، برخى تعداد آنها را هفت، و برخى ده و برخى چهل، روزبهان اصفهانى هزارويك ، پيرهرات (خواجه عبدالله انصارى) صد و... دانسته اند.
در چينش و نظم و ترتيب آنها نيز بهمان اندازه سخن عارفان مختلف است. در هرحال بسيارى از شخصيتهاى برجسته عرفان، توبه رامقام اول و نخستين منزل سير صعودى و سفر روحانى سالك دانستهاند.
توبه اولين مقام و منزل عارفان
بى گمان، سالك راه حق براى وصول به سرمنزل مقصود بايد منازل و مقاماتى را طى كند و توبه اولين مقام و منزل سالكان راه حق است. كسى كه مىخواهد به سوى او سير كند بايد روى از دنيا، خود و هرچه غيراوست، برتابد و باتمام وجود متوجه حق شود و اين جز با انقلابى بزرگ از درون كه ديو منيت و هواهاو شهوتهارا از تحتسيطره وسلطنت دل برافكند، ممكن نيست و اين است كه زمينه ساز اجابت دعوت خدا و استفاضه از فيض او و نخستين پله نردبانى است كه آنسويش درياى بى كران وجودالهى است. و به بيانى ديگر: براى اينكه عارف واصل شود، بايد مقامات و منازل بس دشوارى رابپيمايد و اين پيمودن مراحل و مراتب منظمى دارد كه نخستين آنها توبه است; چرا كه اين حركتى است كه با فضل خدا آغاز شده، براى او وبسوى او و توام با عشق او است و براى اينكه راه اين سير صعودى هموار گردد،بايد سالك طريق حق، آتش، در دل افكند و آن آتش شعله بركشد و شعلهها فروزان شود تا ريشههاى گناه و آثار و تبعات غفلتها، ترك اولىها و... سوخته شود ودل شيفته شيدا را آماده حركتبسوى او كند و اين همان توبه است كه البته پس از يقظه (۲۵) و بيدارى حاصل مىشود. بنابراين، سائرالى الله قبل از هر چيز به توبهاى حقيقى بپردازد و تمام توان و تلاش خود را به منظور كمال آن مبذول دارد كه توبهاى كامل و نصوح وار، زمينه ساز مقام بعدى. و به قول پيرهرات: «ميدان دوم، ميدان مروت است، از ميدان توبه، ميدان مروت زايد.» (۲۶) و عارفان بزرگ و عاليقدر به اين واقعيت تصريح فرمودهاند كه نمونههايى از آن به شرح زير است:
«ميدان اول مقام توبه است و توبه بازگشتن استبه خداى... توبه نشان راهست و سالار بار و كليد گنج، و شفيع وصال، و ميانجى بزرگ، وشرط قبول و سرهمه شادى.» (۲۷)
عزالدين كاشانى مىگويد:«اساس جمله مقامات و مفتاح جميع خيرات واصل همه منازل و معاملات قلبى و قالبى، توبه است.» (۲۸)
هجويرى در كشف المحجوب مىگويد: اول مقام سالكان طريق حق، توبه است. (۲۹) دكتر سيد محمد دامادى در كتاب «شرحى برمقامات العارفين» مىگويد:
توبه را بابالابواب گويند، زيرا اول چيزى است كه طالب سالك به سبب و وسيله آن چيز به مقام قرب حضرت خداوند وصول مىيابد، توبه است.» (۳۰)
از موارد متعددى از كتاب مشارقالدر استفاده مىشود كه توبه مقام اول عارفان است. (۳۱)
در مرصادالعباد مىفرمايد: «چون مريد به خدمتشيخ پيوست و... بايد به بيست صفت موصوف باشد تا داد صحبتشيخ بتواند و سلوك اين را ه بكمال او را دست دهد. اول مقام توبه استبايد كه توبتى نصوح كند كه بناى جمله اعمال بر اين اصل خواهد بود و اگر اين اساس بخلل باشد در نهايت كار خلل آن ظاهر شود و جمله باطل گردد وآنهمه رنجها حبط شود.» (۳۲)
شبسترى در گلشن راز مىفرمايد:
به توبه متصف گردد درآندم
شود در اصطفاء ز اولاد آدم
و لاهيجى مىفرمايد: «بدانكه در طريق سير الىالله و سير رجوعى، اول مقامى كه سالك سائر برآن عبور مىنمايد، مقام توبه است.. . اشاره براين معنى است كه: در هنگام توجه به جانب عليين ابرار و شروع در سلوك طريقتبه توبه.... متصف گردد و توبه صفت وى شود. (۳۳)
مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى در رساله لقاءالله پس از بيانات سودمند و جامعى در اثبات لقاءالله يعنى امكان رسيدن بهمقام بلند عرفانى و معنوى از طريق مجاهده، مىفرمايد: «آرى بعد از اينك مقصود معين شد آن وقت دامن همتبه كمر بزند و بگويد:
دست از طلب ندارم تاكام منبرآيد
ياجان رسد به جانان ياجان زتن برآيد
توبه صحيحى از گذشتهها بكند...» (۳۴) در مصباحالشريعة مىفرمايد: «التوبه حبل الله و مدد عنايته ولابد للعبد من مداومة التوبه على كل حال.» (۳۵)
در ميدان عمل نيز بسيارى از مشايخ بزرگ عرفان و تصوف از توبه آغاز كردهاند كه بذكر نمونههايىاز آنان مىپردازيم.
توبه اولين منزل رابعه عدويه
شايد عطار نيشابورى اولين كسى باشد كه قسمتهاى اول شرح زندگى رابعه عدويه را نوشته است، علىرغم مسلك شعرى و عرفانى عطار وتلاش گسترده ايشان در جهتبزرگ نشان دادن چهره عارفان، عطار داستان توبه رابعه را بسيار مجمل و كوتاه و با شتابى تمام نقل كردهاست. و احتمال ديگرى را درباره وى تقويت نمودهاست، عبارت وى دراين باره چنين است... «و گروهى گويند در مطربى افتاد آنگاه بردستحسن توبهكرد و در ويرانه ساكن گشت...» (۳۶)
عبدالرحمن بدوى پس از تاملى عميق در عبارت عطار و بيان علتشتابزدگى وى در توبه «رابعة» ضمن تحليل نسبتا مفصلى همين روايت عطار را صحيح دانسته و اولين منزل رابعة را توبة مىداند. (۳۷)
توبه،اولين منزل ابراهيم ابنادهم و فضيل عياض
اولين منزل ابراهيم ابنادهم، عارف بزرگ جهان اسلام توبه است. (۳۸) حركت عرفانى فضيل عياض نيز با انقلابى كامل و جامع از درون (توبه) آغاز مىشود. (۳۹) معنويت و عرفان «بشرحافى» نيز از توبه آغاز مىگردد. (۴۰)
البته همانگونه كه اشاره كرديم همه عرفا در اين مورد اتفاق نظر ندارند و برخى از آنان مقام اول را توبه نمىدانند، بعبارت ديگر در مورد اينكه نخستين منزل سالك چيست؟ اختلاف است و در اينجا اين مبحث رابه كلام محىالدينابن عربى در مورد اختلاف ختم مىكنيم:
«ميان اصحاب ،در مورد اولين مقام عارف و سالك اختلاف است; برخى از آنان فرمودهاند: اولين مقام «يقظة است و برخى فرمودهاند: اولين منزل «انتباه» است و برخى فرمودهاند: نخستين گام «توبه» است.» (۴۱)
مفهوم توبه
توبه در لغت: توبه از ماده «توب» به معناى «رجع» (بازگشت) است. ابن فارس متوفاى ۳۹۵. ه در «معجم مقاييس اللغة» مىگويد: «توب» التاء والباء والواو كلمة واحدة تدل على الرجوع يقال تاب من ذنبه اى رجع عنه، يتوب الى الله توبة ومتابا...» (۴۲)
ابنمنظورلغوى معروف مىگويد: «التوبة الرجوع منالذنب... و تاب الى الله يتوب توبا و توبة و متابا اناب و رجع عن المعصية الىالطاعة... و تاب الله عليه وفقه لها والله تواب يتوب على عبده.» (۴۳)
راغب اصفهانى مىگويد:«توبه ترك گناه به بهترين وجه است و آن رساترين شكل پوزشخواهى است زيرا اعتذار سه قسم است و قسم چهارمى ندارد:
۱- اينكه پوزش خواه بگويد اين كار را انجام ندادهام. (كار را از اساس منكر شود.)
۲- بگويد آنرا بدين دليل انجام دادهام. (عذرى براى كارش بتراشد.)
۳- اين كار را انجام دادهام وگناه كردهام و از بن و بيخ آن را ترك مىكنم.
توبه در اصطلاح: آنچه در عرفان مهم استحقيقت توبه است اما بد نيستبعنوان مقدمه به ذكر پارهاى از تعاريف توبه كه در گوشه و كنار كتب عرفانى آمده استبپردازيم.
الف: جرجانى مىگويد:«...و در اصطلاح شرع پشيمانى از گناهان است و صوفيان مىگويند: توبه رجوع به خداى تعالى استبراى گشودن گرهامتناع از قلب وبرخاستنبه تمام حقوق پروردگار.» (۴۴)
ب: عبدالرزاق كاشانى در شرح منازل السائرين پير هرات مىگويد: «توبه بازگشت از مخالفتحكم حق استبه موافقت او پس تا زمانى كه مكلف حقيقت گناه را نشناسد و نداند كه فعلى كه از او صادر مىشود مخالف حكم خدا استبراى آن مكلف رجوع از گناه صحيح نيست» (۴۵)
ذوالنون مصرى: «توبه عوام، از گناه است وتوبه خواص،از غفلت.» گفت: «بر هر عنصرى، توبهاى است توبه دل،نيت كردن استبر ترك شهوات حرام و توبه چشم،از محارم بر هم نهادن، و توبه دست، ترك گرفتن دست ازمناهى و توبه پاى،نارفتن به مناهى.» (۴۶)
سهلبن عبدالله: «اول توبه،اجابت است. پسانابت است، پس توبه است، پس استغفار. اجابتبه فعل بود و انابتبه دل و توبه به نيت و استغفار از تقصير... (۴۷) اول چيزى كه مبتدى را لازم آيد توبه است و آن ندامت است و شهوات را از دل بركندن و از حركات مذمومه به حركات محموده نقل كردن و دست ندهد بنده را توبه تا خاموشى را لازم خود نگرداند و...» (۴۸)
جنيد بغدادى:«توبه را سه معنى است: اول ندامت، دوم عزم بر ترك معاودت. سوم خود را پاك كردن از مظالم و خصومت.» (۴۹)
خواجه نصيرطوسى (ره):«معناى توبه رجوع از گناه باشد و اول بايد دانست گناه چه باشد.» (۵۰)
دكتر قاسم غنى:«صوفيه توبه را به اين شكل تعريف كردهاند كه بيدارى روح است از غفلت و بىخبرى به طورى كه گناهكار از راههاى ناصوابى كه مىپيمايد، خبردار شود و از گذشته بد خود منزجر گردد ولى فقط تذكر و تنبه كافى نيست كه تائب شمرده شود مگر آنكه توبه كار بكلى آن معصيتيا معاصى را كه مرتكب بوده و متذكر شده رها نمايد و مصمم شود كه بار ديگر به آن معاصى برنگردد تا به قول شيخ عطار در منطق الطير:
تو يقين مىدان كه صد عالم گناه
از تف يك توبه برخيزد ز راه (۵۱)
لاهيجى:...بتوبه - كه بازگشتن بجانب حق است و ترك ماسوى الله - متصف گردد. (۵۲)
غزالى در احياءالعلوم، نراقى در جامع السعادات و فيض در محجةالبيضاء در تعريف توبه مىفرمايند: «توبه عبارتست از سه امرى كه مترتب بر يكديگرند و هر كدام علت ديگرى است و آن سه عبارتند از: ۱- علم به مضرات گناه و اينكه سبب دورى از حق تعالى مىگردد. ۲- ندم و پشيمانى. ۳- تصميم و اراده به عمل. كيفيت ترتب اين سه امر به اين صورت است كه آگاهى از زبان گناه لتحالت ندامت و پشيمانى از آن مىگردد و هنگامى كه بخوبى اين ندامتبر انسان مستولى گردد تصميم مىگيرد گناهان گذشته راجبران كند و در زمان حال گناه نكند و تصميم مىگيرد در آينده نيز مرتكب گناه نگردد. (۵۳)
پىنوشتها:
۱- نمونههايى از گفتار خواجه عبدالله انصارى در تفسير ارزشمند «كشفالاسرار» به مناسبتهاى مختلف ذكر مىكنيم.
۲- محيىالدين عربى، الفتوحات المكيه، (بيروت، داراحياءالتراث العربى،بىتا)، ج ۲،ص ۱۳۹-۱۴۴.
۳- نجمالدين رازى، مرصادالعباد،(تهران،انتشارات علمى و فرهنگى،۱۳۶۵) چاپ دوم،ص ۲۵۵ و۳۵۵.
۴- مولانا جلالالدين رومى، كليات مثنوى، (انتشارات كتابفروشىاسلاميه، بىتا) دفتر پنجم ۴۸۳ قصه قوم يونس و دفتر چهارم ۴۲۵بيان حديث انى لاستغفرالله... و دفتر پنجم ۴۹۹ توبه نصوح.
۵- مجله علوم انسانى و اجتماعى، دانشگاه شيراز، شماره ۱ و ۲، سال ۶۹ -۷۰، توبه در اشعار حافظ.
۶- عبدالله انصارى، منازلالسائرين، مترجم: روان فرهادى، (تهران،انتشارات مولى، ۱۳۶۱) ص ۲۵۲ نقل از صد ميدان
۷- «فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هوالتوابالرحيم» بقره: ۳۷
۸- ...«وارنا مناسكنا وتب علينا انك انت التواب الرحيم» بقره:۱۲۸
۹- ...«وذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر عليه فنادى فىالظلمات الااله الا انتسبحانك انى كنت منالظالمين»
۱۰- فلما افاق قال سبحانك تبت اليك و انا اول المؤمنين،اعراف: ۱۴۳
۱۱- واستغفرهانه كان توابا،نصر:۳ و حدود ده روايتبهاين مضمون وارد شدهاست «وانى استغفرالله فى كل يوم ماة مرة» مستدركالوسايل ۱/۳۸۷
۱۲،۱۳،۱۴- رجوع به بحث توبه اولين مقام در همين مقاله.
۱۵- محمد حسين طباطبايى،الميزان، (قم، مؤسسه مطبوعاتى اسم نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان موضوعات پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |
|||
![]() |